میان ابرها سیر می‌کنم 

هر کدام را به شکلی می‌بینم 

که دوست دارم 

می‌گردم و دلخواهم را پیدا می‌کنم 

میان آدم‌ها اما 

کاری از دست من ساخته نیست 

خودشان شکل عوض می‌کنند 

بـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد … 

بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم 

بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم 

بـرای بـوسـه ای کـه نـبــود 

بـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــد 

بــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت 

مــرا بـبـخـش …